مولانا جلال الدین - حاشیه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا! به من بینش در دینت و فهم در حکمتت و فقه در دانشت عطا فرما . [امام زین العابدین علیه السلام]
3  حاشیه  4

مولانا جلال الدین (چهارشنبه 87/3/29 :: ساعت 4:14 عصر )
جلال الدین رومی بلخی ، مشهور به مولوی،604-672 ه. ق، شاعر و عارف و حکیم ایرانی مقیم آسیای صغیر (و بهمن سبب معروف به رومی)، که همه ی آثارش به زبان فارسی است و طریقه ی مولویه را که دنباله ی آن هنوز در ترکیه ی امروز موجود است تاسیس کرده است .

زندگی نامه

مولوی در بلخ بدنیا آمد. پدرش بهاءالدین ولد، که در آن شهر مسند تدریس و فتوی داشت، بسبب رنجش خاطر سلطان محمد خوارزمشاه هنگامی که جلال الدین کودک بود، از بلخ بیرون آمد  و سرانجام رخت به قونیه هجرت کرد  و آنجا ماند تا وفات یافت (628 ه. ق). هنگام وفات پدر، جلال الدین 24 ساله بود، و بر جای پدر به وعظ و فتوی پرداخت. چندی بعد برهان محقق ترمذی از خراسان به قونیه آمد و جلال الدین جوان را تحت ارشاد و تربیت خویش گرفت و او را یک چند به حلب و دمشق فرستاد، و تدریجاً با معارف صوفیه آشنائی تمام داد. تا چند سال ی بعد از وفات (638 ه . ق) برهان محقق، جلال الدین همچنان در مسند تدریش مستقر بود تا آنکه شمس انقلابی روحانی در وجود او پدید آورد که ترک مسند تدریس و فتوی گفت و این امر سبب نارضائی و خشم شاگردان  مولانا شده ،  مرید و مراد را سرزنشها کردند، و عاقبت شمس تحت فشار مریدان مولانا، بعد از آنکه به دمشق سفر کرد (643 ه . ق) ، کوشید یک چند خود را از مولانا دور نگهدارد و ممکن نشد و عاقبت به قونیه بازگشت (644 ه. ق)، اما چندی بعد به ناگاه ناپدید شد (645 ه.ق)  و افسانه ای شایع گشت که بدست مریدان مولانا کشته شده است. این شایعه ، بی شک ، در عهد حیات مولوی وجود نداشته است، و بعدها به وجود آمده ؛ زیرا بعد از غیبت شمس ، چندین بار مولوی به جستوی او به دمشق سفر کرد، اما از آن گمشده نشانی نیافت. بعد از آن، مولانا مسند تدریس و فتوی را ترک گفته به تربیت صوفیه و مراقبت باطن پرداخت. ارتباط و اتصال او با شیخ صلاح الدین فریدون زرکوب و سپس تعلق و ارتباط با حسام الدین چلبی در این دوره از عمر (647 – 672 ه .ق) یک چند او را سخت مشغول داشت، و در واقع مقداری از غزلیات دیوان شمس بنام همین صلاح الدین زرکوب گفته شده و مثنوی هم که مهمترین اثر عرفانی ادب فارسی است به خواهش و تشویق حسام الدین چلبی بوجود آمده است.

وفات مولانا در جمادی الاخر سال 672 ه . ق در قونیه و در پایان بیماریی که ظاهراً تب محرقه بوده است روی داد. شیخ صدرالدین قونوی بر جنازه ی وی نماز خواند، و جسد او را در نزد تربت پدرش که موسوم به باغ سلطان یا ارم باغچه بود دفن کردند. و بنائی هم بنام قبه ی خضرا ، به نفقه ی بزرگان عصر و مریدان ، بر تربت او پدید آوردند، که آنجا مدفن خانوادگی احفاد وی شد، و تاکنون قریب 50 تن ا زاحفاد وی در آنجا دفن شده اند، و آنجا هم اکنون در شهر قونیه دایر و مزار و مطاف دوستداران عرفان و آثار مولاناست.

آثار

آثار مولوی شامل نظم و نثر است ، و در آنها تعداد اندکی ابیات عربی و ترکی و یونانی نیز هست. اما عموماً آثار وی  به زبان فارسی است. آثار منظومش عبارتند از (1) مثنوی مشهور به مثنوی مولوی و مثنوی معنوی؛ (2) دیوان غزلیات معروف به دیوان کبیر یا کلیات شمس؛ (3) مجموعه ی رباعیات منسوب به مولانا (چاپ اسلامبول ؛ 1312 ه . ق )، شامل 1659 رباعی ، که بعضی از آنها بظن قوی از او نیست. آثار منثورش عبارتند از فیه ما فیه؛ مجالس سبعه؛ و مکتوبات.

عقاید و آراء

تعلیم جلال الدین که در مثنوی از زبان نی بیان می شود، در حوصله ی تلخیص نمی گنجد. به اعتقاد وی انسان مبدا و اصلی دارد که ، منشا وحدت و اتحاد است، اما دور افتاده و جدا مانده است، و هدف تمام مساعی و مجاهدات وی آن است که بار دیگر به "اصل" خویش راجع شود. این طلب "وصل" که جز طلب "اصل" نیست، راه نیل بدان تمسک به شریعت و گذر از طریقت است، تا نیل به حقیقت، که هدف وصل همان است، حاصل آید. ازین رو مولوی به شرعیت، که وسیله ی تهذیب و ریاضت نفس است، اهمیت خاص می دهد؛ نه ترک شریعت و تسلیم به شطحیات صوفیه را توصیه می کند، و نه گرایش به فقر و عزلت و رهبانیت را تبلیغ می نماید. مرد کامل را کسی می داند که جامع صورت و معنی باشد، و وجود زن و فرزند را نیز حجاب را ه نمی شناسد، و درست مثل یک متکلم، اما به کمک قیاسات تمثیلی و تشبیهات شاعرانه، در تایید و اثبات عقاید و مبانی قرآن و اهل شریعت اهتمام می ورزد، و قضایائی مانند حقیقت توحید، واقعیت روح، کیفیت حشر و نشر، و حدود جبر و اختیار را موافق مذاق اهل شریعت تبیین می کند. با اینهمه، لب و مغز شریعت را عبارت از عشق می داند، و محبت را ، که سبب تزکیه و تربیت دل است، موثرترین عامل در تهذیب نفس می شمرد، و مهمترین وسیله برای نیل به معراج روح که وصول بدان ، غایت سیر اهل طریقت و مودی به کشف و اخذ حقیقت است، می خواند و جذبه ی حق را برای این راه شرط اصلی می شناسد. با اینهمه، عشق را ، خواه "این سری" (یعنی مبنی بر مجاهده ) باشد و خواه "آن سری" (یعنی مبنی بر جذبه)، رهبر و مودی به حقیقت، که در آن رنگ و دورنگی و نزاع و اختلاف لفظی را جایی نیست، می شمارد، و این معانی را به کمک حکایات و تمثیلات در مثنوی با بیانی قوی روشن می کند.

 در باب اخلاق و تربیت نیز نکته سنجیهای بدیع دارد. سرچشمه ی خوشیها را جان می شمارد، و لذات معنوی را که قابل سلب و انتزاع نیست و برذات جسمانی، که فانی است، ترجیح می دهد ، و در طریقت ، ریا و خود پرستی را به مثابه ی بند و زنجیر آهنی می شناسد، و حتی علم و دانش را، اگر سبب مزید عجب و پندار شود، فضیلت نمی شمارد و حجاب راه می داند . بنابراین، اخلاص و پاکی نیت را هم در علم و هم در عمل ، لازم می داند، و تاکید می کند که انسان باید در اعمال خود جز به خدا نظر نداشته باشد، و معتقد است تا وقتی نظر انسان از غبار هوی و شهوات نفسانی زدوده نشود، به حقیقت که در واقع روشن و آشکار است، نایل نخواهد شد. بدینگونه، اخلاق نیز در تعلیم مولوی وسیله ای است برای تهذیب صوفیانه، و وی بدین ترتیب ، شریعت و اخلاق و طریقت را برای نیل به حقیقت که غایت مطلوب و اصل و مبدا وجود است به منزله ی وسیله می شمارد.

منبع: تبیان


¤ نویسنده: متین



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

»» منوها
[ RSS ]
[خانه]
[درباره من]
[ارتباط با من]
[پارسی بلاگ]
بازدید امروز: 11
بازدید دیروز: 15
مجموع بازدیدها: 79387
 

»» درباره خودم
 

»»فهرست موضوعی یادداشت ها
 

»» آرشیو نوشته های قبلی
 

»» لوگوی خودم

 

»» اشتراک در وبلاک
 
 

»» دوستان من
 

»» لوگوی دوستان من
 



سیستم افزایش بازدید