هالیوود چگونه پا گرفت؟ - حاشیه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به کسى که از او مشکلى را پرسید فرمود : ] براى دانستن بپرس نه براى آزار دادن که نادان آموزنده همانند داناست و داناى برون از راه انصاف ، همانند نادان پر چون و چراست . [نهج البلاغه]
3  حاشیه  4

هالیوود چگونه پا گرفت؟ (جمعه 87/3/31 :: ساعت 4:2 عصر )

هالیوود پیش از هر چیز یک صنعت است، مجموعه‏اى از شرکتهاى سودآور که کار خود را از استودیوهاى واقع در ایالات‏متحده آغاز کرده‏اند. هالیوود هم، نظیر تمام صنایع فیلم‏سازى، شامل سه جزءِ اصلى تولید و توزیع و نمایش فیلمهاى بلند است.

تولید: فیلم باید خلق شود. این کار از اوایل دهه 1910 در استودیوهاى داخل و حومه لس‏آنجلس، در محلى به نام هالیوود انجام مى‏شد. البته این کار فقط محدود به آن قسمت از شهر نمى‏شد.

توزیع: هنگامى که فیلمها ساخته شدند، شرکتهاى هالیوودى فیلمها را به اقصى نقاط جهان مى‏فرستند. توزیع در سطح جهان، مبناى قدرت هالیوود است. هیچ مرکز دیگرى غیر از هالیوود، توزیعى در این سطح ندارد.

نمایش: در نهایت، فیلمها در سینما و سالنهاى نمایش و تلویزیون به نمایش درمى‏آیند. قبل از عصر تلویزیون، فیلمها در سالنهایى با 6000 صندلى به اکران درمى‏آمدند. از دهه 1960 به بعد اکثر مردم بیشتر فیلمها را از طریق تلویزیونهاى خود نگاه مى‏کنند.

حال سوال اصلى این است که هالیوود چگونه توانست تمام فعالیتهاى مربوط به تولید و توزیع و نمایش فیلم را قبضه کرده و به رغم پدید آمدن صدا و فیلم رنگى، پرده عریض screenwide و گسترش تلویزیون و ویدئو هنوز هم در رأس قدرت بماند؟

 

ظهور هالیوود

صنعت سینما در ایالات متحده از همان سالهاى واپسین قرن نوزدهم رشد کرد و تا سال 1930 به مجموعه‏اى به هم پیوسته از چندین شرکت بزرگ تبدیل شد؛ یعنى در اواسط [ زمان ] ظهور فیلم ناطق بود. دوران اولیه تاریخ هالیوود حسى از اندوه را به آدمى القاء مى‏کند، زیرا چنین به نظر مى‏رسد که هالیوود با ایجاد یک ساختار تماماً متمرکز بر سودآورى مانع تولد نهادى بالقوه شده است.

در آغاز، سینما فقط شکل دیگرى از تکنولوژى بود. در تمام سالهاى دهه 1890 و اولین روزهاى قرن بیستم، مخترعان همراه با اولین فیلم‏سازان و نمایش‏دهندگان، تلاش بسیار کردند تا مردم شکاک را متقاعد کنند که از سینما استقبال کنند.

مبتکران اولیه و تاجران در خلأ و براى ایجاد تجارتى ایده آل کار نمى‏کردند، بلکه هدفشان بیشتر فروش کشفیات جدید از طریق صنایع تفریحى موجود بود. رابرت آلن (1985) نشان مى‏دهد که سالن نمایش وا دویل(  (Vaudevilleنخستین مجرا براى این تجارت را فراهم آورد. این مدل نمایشى به زودى جاى خود را به نیکلو دئونها [ سینماهایى که ورودى آنها 5 سنت بود ] بخشید. نیکلودئونها از سال 1905 تا 1910 فیلمهایى بلند نمایش مى‏دادند و طى یک دهه، راه را براى آنچه که صنعت هالیوود نامیده شد، هموار کردند. اما براى نمایش فیلم به بیش از یک کانون نیاز بود و سیستم تولیدِ فیلم مى‏بایست گسترش پیدا مى‏کرد. هالیوود سیستم قابل انعطافى براى تولید و توزیع منظم فیلمهاى بلند ایجاد کرد که در کنار آن، فیلمهاى کوتاه و خبرى هم تولید و توزیع مى‏شد ( استایگر ، 1982).

 در نهایت، هالیوود به عنوان مرکز توزیع و پخش و نمایش فیلم در جهان مطرح شد. گسترش سینماى هالیوود در دنیا تا اوایل دهه 20 کامل شده بود، اما رهبرى و سلطه آن در کل جهان هنوز تمام‏عیار نبود. رابرت اندرسن خاطرنشان مى‏کند که [ اگرچه [توماس ادیسون و دیگران، انحصارى مبتنى بر حق اختراع به وجود آوردند، اما این امر به سرعت ناکام ماند و مشخص شد که براى ایجاد یک سلطه طولانى‏مدت، به نوعى متفاوت از انعطاف‏پذیرى نیاز است. این دوره اولیه با ابداع صدا به پایان رسید. محبوبیت سینماى ناطق سبب شد تا شرکتهاى جدیدى مانند برادران وارنر، قدرت گرفته و به جمع استودیوهاى بزرگى نظیر پارامونت و لاوز و دیگر شرکتهاى عظیم سینماى صامت بپیوندند، ولى با این کار، این شرکتها نه تنها محدود نشدند، بلکه قدرت آنها افزایش یافت (گومرى، 82-1980).

 

سیستم استودیو

ابداع صدا، کنترل هالیوود را بر بازارِ جهان وحدت بخشید و ایالات‏متحده را به دوران «استودیوها» سوق داد که پنج شرکت نمایشى بزرگ «پارامونت»، «لاوز» (شرکت مادر معروف به MGM )، «فوکس فیلم» (که بعدها به فوکس قرن بیستم تغییر نام داد)، برادران وارنر و RKO ، سیستم فیلم‏سازى و توزیع و نمایش را در اختیار داشتند. این شرکتها در طول دهه‏هاى 30 و 40 بر هالیوود حکومت مى‏کردند و در کل جهان به صورت یک تجارت تماماً یکپارچه عمل مى‏کردند.

 لیکن مسأله‏اى که موقعیت هالیوود را در این دوران تعیین مى‏کرد، مالکیت سینما بود نه تولید استودیویى. استودیوهاى عمده با کنترل سینماهاى مراکز شهرها در سراسر ایالات متحده 43% میانگین درآمد حاصل از گیشه‏ها را کسب مى‏کردند. پنج شرکت بزرگِ فیلم‏سازى هنگامى به سینماهاى کوچکتر اجازه نمایش فیلمها را مى‏دادند که خودشان تمام درآمد حاصل از اولین نمایش فیلمها را دریافت کرده بودند.

شرکتهاى یونیورسال پیکچرز، کلمبیا پیکچرز و یونایتد آرتیستز، «سه [ خواهر ] کوچک» دوره سیستم استودیو را تشکیل مى‏دادند و جمع‏آورى ته‏مانده درآمد فیلمها را رهبرى مى‏کردند. این سه شرکت، على‏رغم این‏که همیشه بخشى از غولهاى هالیوود محسوب مى‏شدند، اما نتوانستند هیچ‏گاه با «اتحاد پنجگانه» رقابت کنند، چون سینماهاى «سطح بالا» را (که فیلمها را براى اولین‏بار پخش مى‏کردند) در اختیار نداشتند. سینماهاى حاشیه‏اى با الهام از روش حراجیها، شروع به نمایش دو فیلم با یک بلیط کردند و بدین‏ترتیب تقاضا براى فیلمهاى درجه پایین را افزایش دادند.

عنصر پخش تلویزیونى

رکود دوره استودیو که ناشی از حاشیه‏نشینى و ازدیاد جمعیت و پیدایش رسانه‏اى رقیب به نام تلویزیون بود،موجب شد در سال 1984، دولت فدرال ایالات متحده، «ائتلاف پنجگانه» را وادار کند تا سینماهاى خود را بفروشد و هالیوود ناگهان دسترسى به تسلط مستقیم خود بر بازار فیلم را از دست داد.

 این اقدام علیه استودیوهاى بزرگ، درست در زمانى رخ داد که مخاطبان سینما رو به افول و کاهش بودند. سال 1946، اوج حضور هفتگى مردم در سینماها بود و پس از آن، حضور مردم رو به کاهش نهاد، آنچنان که در اوایل دهه 60 به نصف میزان آن در دوران طلایى جنگ جهانى دوم رسید.

 توجیه اصلى این است که هنگامى که بعد از جنگ جهانى دوم تلویزیون شروع به پخش برنامه کرد، سینماروها در خانه ماندند و جذب برنامه‏هاى مجانى تلویزیون شدند (که پول آنها از طریق آگهى داده مى‏شد). به ناگهان، سینما رفتن تبدیل به تفریح شبانه و پُرخرجى شد.

 اما این «تحلیلِ مبتنى بر جایگزینى» فراموش مى‏کند که در اکثر بخشهاى ایالات متحده، امواج تلویزیونى تا مدتها بعد از رکود سینما قابل دریافت نبود. در اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50، فقط %31 از مردم تلویزیون داشتند، اما دقیقاً در همان زمان بود که میلیونها نفر سینما رفتن را ترک کردند. بعد از جنگ جهانى دوم، شیفتگان و سینماروهاى باسابقه در امریکا دست به کارهاى جدیدى زدند: تشکیل خانواده، یافتن خانه‏هاى بهتر در حومه‏هاى شهر، خریدن ماشین، یخچال و جورابهاى نایلونى که در زمان جنگ وجود نداشت. بنابراین، احتمالاً حومه‏نشینى و ازدیاد جمعیت (و هزینه‏هاى خانوادگى) بود که باعث شد کاهشى در مخاطبان سینما در ایالات متحده پیش بیاید.

در طول دهه 50 و 60 صنعت فیلم خود را با شرایط جدید وفق داد. این کار ابتدا توسط «اتو سینما» و سپس توسط ایجاد سینما در اماکن خرید انجام شد. در متن این شبکه یا بازار جدید، هالیوود هم با توسعه تصاویر رنگى و «پرده عریض»، محصولات خود را از برنامه‏هاى سیاه و سفید تلویزیون متمایز ساخت. این عوامل  هالیوود را تغییر داد. پیش‏بینى مى‏شد که از اوایل دهه 50 که امریکاییها در هر خانه تلویزیون داشتند، هالیوود قدرت خود را از دست بدهد. اما مسأله این‏گونه نبود، چون صنعت هالیوود خود را با تغییرات وفق داده و از تغییر اوضاع به نفع خود سود جسته بود.

اینطور به نظر می رسد که حرکت به سوى فیلم‏سازى مستقل، نشانگر وجه جدیدى از تولیدات هالیوود بود. اینک تهیه‏کنندگان مستقل انبوهى از ستاره‏ها و داستانها و ارزشهاى تولیدى خود را در قالب فیلمهاى بلندى سر هم مى‏کردند که توسط یک استودیو پخش مى‏شد. در این شکل جدید، تولید مستقل، استودیوها را قادر ساخت تا با هزینه کمترى سهم تولید فیلم خود را بالا ببرند. عاملان سرهم‏بندى کردن فیلمها مى‏آمدند و مى‏رفتند، ولى استودیوها همچنان قدرتمند مى‏ماندند. بدون موافقت استودیو، هیچ فیلم جنجالى ساخته نمى‏شد. اما در همان زمانى که هالیوود از فیلمهاى جنجالى براى متمایز کردن خود از تلویزیون استفاده مى‏کرد، صنعت فیلم نیز با تلویزیون آشتى کرد. این کار با ساختن فیلم براى تلویزیون آغاز شد و سپس تا حد ساخت سریالهاى تلویزیونى و روایت سینمایى آثار ادبى گسترش یافت.

با تغییر و تلخیص /فصلنامه ارغنون /نوشته داگلاس گومرى/ترجمه حمید محرمیان معلّم


¤ نویسنده: متین



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

»» منوها
[ RSS ]
[خانه]
[درباره من]
[ارتباط با من]
[پارسی بلاگ]
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 2
مجموع بازدیدها: 79309
 

»» درباره خودم
 

»»فهرست موضوعی یادداشت ها
 

»» آرشیو نوشته های قبلی
 

»» لوگوی خودم

 

»» اشتراک در وبلاک
 
 

»» دوستان من
 

»» لوگوی دوستان من
 



سیستم افزایش بازدید